فریاد سرخ

هرگز سکوت نمیکنم و نیز هرگز نمینالم من فقط فریاد میزنم فریادی سرخ
فریاد سرخ
کلمات کلیدی
بایگانی

تاریخچه فلسفه اسلامی

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۰۲ ب.ظ


تاریخچه فلسفه اسلامی :



با ظهور اسلام در جزیره‌العرب و توسعه‌طلبی خلفا، قلمرو حکومت اسلامی به سرعت گسترش یافت.سپس به تدریج ترجمهٔ آثار برجستهٔ علمی و فلسفی به زبان عربی-به عنوان زبان مشترک تمدن جدید- آغاز شد و کتاب‌های بسیاری از فیلسوفان یونان و اسکندریه و دیگر مراکز علمی معتبر آن زمان، به عربی برگردانده شد.


بدین ترتیب نخستین فیلسوفان و متکلمان مسلمان، با افکار فیلسوفان یونان باستان و به ویژه با سقراط، افلاطون، ارسطو و فلوطین آشنا شده و به شرح و بسط آرای آن‌ها با مقداری دخل و تصرف برای هماهنگ کردن آن با اسلام پرداختند. بن‌مایهٔ اصلی فلسفهٔ اسلامی، هستی‌شناسی به سبک نوافلاطونی و نوفلوطینی و تفسیر اسطوره‌ای جهان می‌باشد.


برای نمونه تنها دو کتاب اثولوجیا و خیرالمحض حاوی همهٔ عناصر اصلی است که وارد مکتب نوافلاطونی اسلامی شده‌است: تعالی محض مبدأ اوّل یا خدا، انتشار یا صدور اشیاء از او، نقش عقل به عنوان وسیله‌ای برای خدا در آفرینش، و به عنوان حیّز صُوَر اشیاء و مصدر اشراق بر عقل آدمی؛ موضع نفس در پیرامون عالم عقلی و حلقهٔ واسط یا «مرز» میان عالم عقلی و عالم حسّی، و بالاخره خوار شمردن مادّه از حیث اینکه پست‌ترین مخلوق صادر از واحد و پایین‌ترین پله در نردبان جهان هستی است.[۲]


مکاتب تاریخی و جریانهای موثرویرایش

مکاتب سه‌گانه تاریخی فلسفه اسلامی:


مکتب مشاء

مکتب اشراق

حکمت متعالیه

جریانهای زیر در فلسفهٔ اسلامی تاثیر بسزایی داشته که به ترتیب زمان پیدایش عبارتند از:


۱_مکتب فلسفی مشاء: در این روش فقط از استدلال و برهان عقلی و منطقی استفاده می‌شود. این روش آزاد و بی طرف است و در آن از اسلام دفاع نمی‌شود.

مکاتب کلامی شیعه، معتزله و اشاعره: در این روش از استدلال و مباحثه برای دفاع از اعتقاد به اسلام و راضی کردن طرف مقابل به پذیرش آن.


۲_مکاتب عرفانی: در این روش از تهذیب و تصفیه نفس برای «رسیدن به حقیقت» (کاری عملی) و نه کشف و معرفی حقیقت (کاری علمی) استفاده می‌شود.


۳_مکتب فلسفی اشراق: در این روش هم از فکر و هم از تهذیب و تصفیه نفس برای مکاشفه (یافتن حقیقتی توسط شهود عرفانی) استفاده می‌شود. هدف ازاین کار کشف و معرفی حقیقت است و نه رسیدن به آن.

جریان اول خالق فلسفه است. جریان‌های دوم و سوم مخافان سرسخت آن اند که مخالفت هایشان فلسفهٔ اسلامی را وادار به تحرّک و پویایی نموده است.


از مهمترین فلاسفه مشائی اسلامی می‌توان ابن سینا (بهترین نمونه)، الکندی، فارابی، خواجه نصیر الدین طوسی، میرداماد، ابن رشد آندلسی، ابن باجه آندلسی، ابن الصائغ آندلسی را نام برد. ارسطو (بنیانگذار این روش) بود. سهروردی معروف به «شیخ اشراق»، قطب الدین شیرازی و شهر زوری فلاسفهٔ اشراقی بوده‌اند. از عرفا می‌توان به محیی الدین عربی اندلسی (بنیانگذار)، بایزید بسطامی، حلاج شبلی، جنید بغدادی، ذوالنون مصری، ابوسعید ابوالخیر، خواجه عبدالله انصاری، ابوطالب مکی، ابو نصر سراج، ابوالقاسم قشیری، ابن فارض مصری و مولوی اشاره کرد.


مرتضی مطهری چنین می‌گوید


این چهار جریان در جهان اسلام ادامه یافتند تا در یک نقطه به یکدیگر رسیدند و جمعا جریان واحدی را به وجود آوردند. نقطه‌ای که این چهار جریان در آنجا با یکدیگر تلاقی کردند «حکمت متعالیه» نامیده می‌شود.

  • احسان سروش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی